روان انسان، در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنش های مختلفی از قبیل شادی و خوشحالی، خشم، ترس و اندوه از خود نشان می دهد که به آنها «هیجان» گفته می شود. این هیجان ها، به عوامل پدیدآورنده، دیدگاه ها و اندیشه های انسان بستگی کامل دارد که گاهی مثبت و گاه منفی است.

شادی، حالتی از احوال آدمی است که تألّمات روحی در انسان به کمترین حدّ خود می رسد و مسرّت باطنی انسان در ظاهر، هویدا می گردد و روح، برای لحظه ای از قید غم ها آزاد می شود. شادی، احساس مثبتی است که از حسّ رضا و پیروزی به دست می آید.[1]

«دکتر مایکل آیزنک» روانشناس شادی می گوید:

شادی، عبارت است از مجموع لذّت ها منهای درد.[2]

شادی، آرامش خاطر و رضایت باطن است. شادی آن کیفیت زندگی است که همه آرزوی یافتنش را دارند.[3]

شادی و خرسندی، حالتی است درونی که از آرامش خاطر و رضایت باطن حکایت می کند.

مرحوم شهید مطهری (ره) در این زمینه می فرماید:
سرور حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطّلاع بر اینکه یکی از هدف ها و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.[4]

درحقیقت، سرور و اندوه، حالت های خاصّی از لذّت و رنج می باشند. لذّت و رنج، گاهی در اثر برخورد مستقیم با عامل خارجی دست می دهد مانند حالت خوشی که از خوردن غذای مطبوع به دست می آید و یا حالت ناخوشی که از ضربه خوردن عضوی از اعضای بدن برای انسان پیدا می شود.


ضرورت شادی

«شادی»، یکی از نیازهای اساسی انسان در زندگی است.

«شادی»، عامل رشد و موفقیت است.

«شادی»، محرکی است برای کار و فعالیت بیشتر.

«شادی»، عاملی است برای افزایش توانایی و فعالیت سالم.

«شادی»، ضرورتی است که به زندگی معنا می دهد.

اصولًا آفرینش جهان هستی و انسان به گونه ای است که خود به خود شادی و نشاط را برای آدمی فراهم می آورد و عواطف منفی مانند ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را بی اثر می سازد. بهار طرب انگیز، با آبشارهای زیبا، گل های رنگارنگ، دیدن صحنه طلوع خورشید زیبا، پرندگان قشنگ و نغمه خوانی آنها، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگ های متنوّع و بسیاری دیگر از پدیده های جهان برای انسان شادی آور و سرور آفرین است. در پرتو شادی، انسان می تواند خود را بسازد و قلّه های سلوک را بپیماید. و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ایفا نماید.[5]
 
حق تو را از بهر شادی آفرید
تا ز تو آرامشی گردد پدید
 
پس در آرامش نمایی زندگی
وا رهی از مشکلات زندگی [6]
                                                                          
برای یک انسان متعادل، شاد بودن قاعده است و غمناک بودن استثناء و اسلام که دین فطرت است و به تمام نیازهای طبیعی و فطری انسان توجّه دارد، پیروان خود را به شادی های مثبت و سازنده و امور فرح زا، دعوت نموده؛ چرا که استفاده از امور فرح زا در موقع مناسب و با رعایت حدود لازم برای تجدید نشاط و کاستن از زندگی یک نواختی، بسیار مؤثر است. امام علی علیه السلام می فرماید:
إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکمَة[7]
این دل ها همانند بدن ها خسته و افسرده می شوند و نیاز به استراحت دارند، در این حال، نکته های زیبا و نشاطانگیز برای آنها انتخاب کنید.

و در روایتی دیگر می فرماید:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ ینَاجِی فِیهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ یرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ یخَلِّی بَینَ نَفْسِهِ وَ بَینَ لَذَّتِهَا فِیمَا یحِلُّ وَ یجْمُل[8]
لازم است بر مؤمن شبانه روزش را به سه قسمت تقسیم کند: قسمتی را برای راز و نیاز با خدا، قسمتی برای امرار معاش و تأمین زندگی و قسمتی هم برای بهره برداری از لذّت های حلال و نیکو.

اما رضا علیه السلام فرمود:
اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید: بخشی را برای عبادت، بخشی را برای کار و فعالیت برای تأمین زندگی، بخشی را برای معاشرت و مصاحبت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیوبتان واقف سازند و بخشی را به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از مسرت و نشاط ساعت تفریح و شادی نیرو و توان انجام وظایف دیگر خود را تأمین نمایید.[9]

البته این نیاز چون نیازهای دیگر انسان، اگر آزاد و کنترل نشده و بی ضابطه باشد، به طور حتم، زیان هایی را به دنبال خواهد داشت. اگر مؤمنان از شرکت در بعضی از مجالس شاد، خودداری می کنند به دلیل عدم رعایت شؤونات و ضوابط اسلامی در آن مجالس است، نه به خاطر گریز از شادی و تفریح.

پی نوشت ها:
[1] جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه: سید یحیى محمدى، ص 367.
[2] روانشناسى شادى، مایکل آیزنک، ترجمه خشایار بیگى و مهرداد فیروزبخت، ص 42 و 172.
[3] شادى و زندگى، ص 32.
[4] استاد شهید مطهرى ره، مقالات فلسفى، ج 2، ص 66.
[5] شرع و شادى، 25.
[6] حاجى کمال مشک ساز.
[7] نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار 188.
[8] نهج البلاغه، قصار 382.
[9] بحارالانوار، ج 17، ص 208.

منبع: حوزه نت